ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
![]() |
از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «البَکّاؤُونَ خَمْسَةٌ: آدمُ و یَعقوبُ وَ یُوسفُ و فاطمةُ بنتُ محمّدٍ و علىُّ بن الحسینِ علیهمالسلام؛ بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه دختر رسول خدا و على فرزند حسین علیهالسلام.» اما آدم گریه کرد به خاطر بهشت تا این که بر گونههاى او جاى جارى شدن اشک باقى مانده بود، و اما یعقوب آنقدر براى یوسف گریست که بینایىاش از دست رفت و اما یوسف آنقدر براى پدرش یعقوب گریست که اهل زندان به ستوه آمدند و گفتند: یا روزها گریه کن و شب را براى استراحت ما بگذار و یا شبها گریه کن و روز را براى استراحت ما بگذار، «وَ أَمّا فاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلى رَسُولِ اللهِ حَتَّى تَأَذّى بِهِ أَهْلُ المَدینَةِ فَقالُوا لَها: قَدْ آذَیْتِنا لِکَثْرةِ بُکائِکِ فکانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمقابِرِ، مقابرِ الشُّهَداء فَتبْکِى حتّى تَقْضِى حاجَتَها ثَمَّ تَنْصَرِفُ؛ و اما فاطمه علیهاالسلام آن قدر براى پدرش گریست که مردم مدینه در سختى قرار گرفتند و به ایشان گفتند: با زیادى گریهات ما را اذیت کردى، از اینرو آن بانوى گرامى به مقابر شهداء مىرفت و مىگریست (در بیت الأحزان که على علیهالسلام براى ایشان مهیّا نموده بود) و پس از آن که حاجتش محقق مىشد باز مىگشت.» و اما على بن الحسین علیهماالسلام براى پدرش امام حسین علیهالسلام مىگریست.»(۱)
شدت غم و اندوه فاطمه علیهاالسلام در این دوران به حدّى بود که مورخین نوشتهاند: «انّها ما زالَتْ بَعْدَ أَبیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ باکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرَقَةَ القَلْبِ؛(۲) همانا فاطمه بعد از رحلت پدرش پیوسته (به خاطر زیادى مصیبت) شال بر سر بسته بود و جسم او ضعیف و رنجور شده و پهلویش شکسته و چشمهایش گریان بود و قلبى سوزان داشت.»
پینوشتها:
۱٫ أمالى شیخ صدوق، مجلس ۲۹، ح۵؛ کشف الغمّة، همان، ج۱، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، همان، ص۱۵۵٫
۲٫ مناقب آل ابى طالب، همان، ج۳، ص۱۳۷٫