ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم میشد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان میگرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز میکرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان میبرد.
باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمیدهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم میایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که... .
باشد! حالا که تو نمیتوانی، من برایت همه چیز را میگویم، آن روزِ غمگین کودکیمان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و... آری! میدانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابانهای بیچراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.
ادامه مطلب ...او جزء کسانی بود که پس از قتل حسین بن علی (علیه السلام) بعد از نماز جماعت اینگونه به خدا توسل می کرد، “خدایا! تو خود می دانی من فرد خوبی(شریفی) هستم پس من را بیامرز.”(۱)
نام اصلی او، “شمر ابن فرط ضیابی کلابی”، از طایفه بنی کلاب، و به بعضی روایات نام کاملش “شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی شرحبیل و کنیهاش ابوالسابغه” بود. پدرش “ذی الجوشن” که در آغاز اسلام از مسلمان شدن امتناع کرد، و به دعوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اعتنایی نکرد، تنها وقتی که متوجه پیروزی مسلمانان بر مشرکان شد؛ اسلام آورد و اسبی به نام “عرجاء” را به عنوان هدیه نزد پیغمبر(ص) برد، ولی ایشان هدیه را قبول نکرد. از مادر شمر هم به خوبی یاد نشده و او را زنی عفیف و پادامن نمی دانند و شمر از “راه نامشروع” زاده شده است.ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...