دوران پرفروغ امامت آن حضرت با برخی از خلفای بنی امیه مقارن بود که عبارتند از:
۱ - ولید بن عبدالملک (۸۶ - ۹۶)
۲ - سلیمان بن عبدالملک (۹۶ - ۹۹)
۳ - عمر بن عبدالعزیز (۹۹ - ۱۰۱)
۴ - یزید بن عبدالملک (۱۰۱ - ۱۰۵)
۵ - هشام بن عبدالملک (۱۰۵ - ۱۲۵)
این دوران گرچه با ظلم و فساد و خوشگذرانی و هوسرانی دستگاه خلافتبنی
امیه همراه بود و امامعلیه السلام در شرائط سخت و دشواری به تبلیغ احکام و
مبانی اعتقادی اسلام میپرداخت، ولی نسبتبه دوران زندگی دیگر ائمهعلیهم
السلام وضعیتی نسبتا آرام داشت . در آغاز امامت آن حضرت که با حکمرانی ولید
بن عبدالملک مقارن بود، دستگاه خلافتبنی امیه در صدد کشورگشایی و گسترش
قلمرو حکومتخود بود، از این رو جامعه اسلامی در داخل با فشارهای سیاسی
کمتری همراه بود، همچنین «سلیمان» برادر «ولید» در مدت کوتاه خلافتخود
درهای زندانهای عراق را گشود و تمام زندانیان بیگناه را که «حجاج بن
یوسف» در بند کشیده بود، آزاد ساخت، و بعد از این دو «عمر بن عبدالعزیز»
در زمان خلافتش خدمات زیادی را انجام داد، از جمله خدمات او عبارتند از:
مبارزه با تبعیض و فساد (۲) ، ممنوع کردن سب علیعلیه السلام که از زمان
معاویه - لعنه الله علیه - رواج پیدا کرده بود، (۳) و برگرداندن فدک به
خاندان اهل بیتعلیهم السلام (۴) . امام باقرعلیه السلام از این موقعیت
نهایت استفاده را برد و زیربنای یک جنبش عظیم علمی و فکری را پایه گذاری
نمود که بعد از ایشان در زمان امامت امام صادقعلیه السلام به تکامل رسید .
شخصیتی بینظیر
ائمه معصومینعلیهم السلام در قلههای رفیع فضیلت و کمال چنان
میدرخشیدند که در طول قرنها چشمان تمام بشریت را خیره کردهاند، از این رو
دوست و دشمن با دیدن این کمالات و فضائل نسبتبه آنان سرتعظیم فرود
آوردهاند و لب به تحسین گشودهاند که با مراجعه به کتب مورخین و سیره
نویسان اعم از شیعه و سنی، اعتراف به عظمت آن بزرگواران به وضوح مشهود است .
امام باقرعلیه السلام نیز چنان عظمت معنوی خیره کنندهای داشتند که
دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین وادار کرده است، از جمله ذهبی و صفدی از
دانشمندان بنام اهل تسنن مینویسند: «وکان احد من جمع العلم والفقه
والدیانه والثقه والسؤدد وکان یصلح للخلافه (۵) ; [امام باقرعلیه السلام]
از کسانی است که بین علم، فقه، دیانت، وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت
اهلیت داشته است .»
موقعیت ممتاز علمی
از ویژگیهای ممتاز امام باقرعلیه السلام موقعیت ممتاز علمی ایشان در بین
تمام دانشمندان آن زمان بود که با اظهار گوشههایی از علم لدنی خود، ضعف و
حقارت علوم اکتسابی و بشری را آشکار ساخت و تمام دانشمندان را مجذوب قدرت
علمی خود نمود تا جایی که بزرگترین دانشمندان، خود را در مقابل عظمت علمی
امام حقیر میشمردند . عبدالله بن عطاء میگوید: «ما رایت العلماء عند احد
اصغر علما منهم عند ابی جعفر; دانشمندان را از نظر علمی نزد هیچ کس کوچکتر
از آنها نزد ابی جعفرعلیه السلام ندیدم .» سپس اضافه میکند: «لقد رایت
الحکم عنده کانه مغلوب وکان عالما نبیلا جلیلا فی زمانه;
حکم [بن عیینه] را دیدم که نزد امامعلیه السلام مغلوبی بیش نبود و حال
آن که «حکم» عالم برجسته و بزرگی در زمان خود بود .» (۶) و در بعضی متون
نقل شده که او گفته است: «کانه صبی بین یدی معلمه; [در مقابل امام باقرعلیه
السلام انگار] «حکم» مانند کودکی دانشآموز نزد معلم خود بود .» (۷)
این ویژگی امام چنان برجسته بود که به لقب «باقر» یعنی شکافنده علوم
مشهور گردید . مورخین در توضیح این لقب امام مینویسند: «سمی الباقر لانه
بقر العلم ای شقه فعرف اصله وخفیه; محمد بن علی، باقر نامید شد به خاطر
اینکه او علم و دانش را شکافت و اصل و باطن علم را شناخت .» (۸)
اعتراف دانشمند نصرانی به دانش امامعلیه السلام
هشام بن عبدالملک، امام باقرعلیه السلام را از مدینه به شام تبعید کرد،
امامعلیه السلام در مدت حضور در شام، در میان مردم مینشست و سؤالات آنان
را پاسخ میداد . روزی مشاهده نمود که عدهای از مسیحیها به بالای کوهی
میروند، امام فرمود: این گروه به کجا میروند؟ مردم پاسخ دادند: آنها در
هر سال یک روز به نزد دانشمند خود میروند و سؤالاتشان را از او میپرسند .
امامعلیه السلام از علم و دانش او پرسید، مردم در پاسخ عرض کردند: او
عالمترین آنهاست .
آن حضرت به اتفاق اصحاباش همراه با مسیحیها به بالای کوه رفتند . وقتی
نزد آن عالم مسیحی رسیدند از امام پرسید: آیا تو از ما مسیحیها هستی یا از
امت مرحومه (مسلمانان) ؟ امام فرمودند: از امت مرحومه هستم . پس پرسید؟ آیا
از دانشمندان آنان هستی یا از جاهلین آنها؟ امام فرمود: از جاهلین آنها
نیستم . پس آن مسیحی رو به امام عرض کرد: آیا میپرسی یا بپرسم؟ امام
فرمود: بپرس . هر سؤالی که نصرانی پرسید، امامعلیه السلام جوابش را بیان
فرمود، از جمله این سؤال را پرسید که: دو برادر در یک زمان متولد میشوند و
در یک ساعت میمیرند و در قبر واحدی دفن میشوند ولی یکی از آنان ۱۵۰ سال
عمر کرده و دیگری ۵۰ سال، این دو برادر چه کسانی هستند؟ امام فرمود: این دو
برادر «عزیر» و «عزره» هستند که سی سال با هم زندگی کردند، پس به امر خدا
«عزیر» صد سال مرد ولی «عزره» زندگی میکرد، پس خداوند «عزیر» را زنده
کرد و بیستسال با هم زندگی کردند و با هم از دنیا رفتند . در این لحظه بود
که دانشمند نصرانی رو به مسیحیها کرد و گفت: «ما رایت احدا قط اعلم من هذا
الرجل; هرگز احدی را عالمتر از این مرد ندیدهام .» «لا تسالونی عن حرف
وهذا بالشام; تا زمانی که این مرد در شام است در مورد هیچ حرفی از من سؤال
نکنید .» (۹)
رسوایی هشام
روزی ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: «من هذا الذی احتوشته اهل
العراق یسالونه; این شخص کیست که مردم کوفه او را در میان گرفته و سؤالات
خود را از او میپرسند؟»
هشام در پاسخ گفت: «هذا نبی الکوفه وهو یزعم انه ابن رسول الله وباقر
العلم ومفسر القرآن; او پیامبر کوفه است و خود را پسر رسول خدا و شکافنده
علم و مفسر قرآن میداند .» سپس گفت: ای ابرش برو و از او سؤالی بپرس که
پاسخ آن را بلد نباشد، ابرش همچنین کرد، ولی هر سؤالی که پرسید، امام
بلافاصله پاسخی دقیق برایش بیان نمود، او که از احاطه علمی امام بهتزده
شده بود، بلند شد در حالی که به آن حضرت میگفت: «انت ابن بنت رسول الله
حقا; تو به حق پسر دختر رسول خدا هستی .» سپس به نزد هشام آمد و گفت:
«دعونا منکم یا بنی امیه فان هذا اعلم اهل الارض بما فی السماء والارض،
فهذا ولد رسول اللهصلی الله علیه وآله; ما را رها کنید ای بنی امیه، همانا
این شخص عالمترین اهل زمین نسبتبه آنچه در آسمان و زمین است میباشد، پس
او فرزند رسول خداست که صلوات خداوند بر او و آل او باد .» (۱۰)
پیشگویی رسول خداصلی الله علیه وآله
پیشگویی پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله در مورد امام باقرعلیه
السلام برای جابر بن عبدالله انصاری و اینکه جابر در اواخر عمر توفیق زیارت
امام باقرعلیه السلام نصیبش خواهد شد، بسیار معروف است که به صورتهای
مختلفی نقل شده (۱۱) و خود جابر هم در مناسبتهای مختلفی این پیشگویی را
برای مردم بیان کرده است که به یک مورد از آنها اشاره میکنیم:
نقل شده که جابر بن عبد الله در مسجد رسول خدا مینشست و فریاد میزد:
«یا باقر، یا باقر العلم» اهل مدینه میگفتند: جابر هزیان میگوید، جابر
پاسخ میداد: به خدا قسم من هزیان نمیگویم، از رسول خدا شنیدم که فرمود:
«انک ستدرک رجلا من اهل بیتی، اسمه اسمی وشمائله شمائلی، یبقر العلم بقرا;
ای جابر مردی از اهل بیت من را درک میکنی که اسم او همانند اسم من است و
شمائل و شکل او همانند شمائل من است، او علم را میشکافد، شکافتنی .» پس
جابر میگفت: این فرمایش رسول خدا است که مرا به این کار وادار کرده است .
روزی جابر، امام باقرعلیه السلام را در حالی که خردسال بود مشاهده کرد،
عرض کرد: ای پسر! روی خود را به سوی من کن، امامعلیه السلام به سوی او
برگشت . سپس عرض کرد: قسم به آن که جانم در دست اوست، شمائل و خصوصیات
پیامبرصلی الله علیه وآله در این جوان است . از او پرسید: اسم تو چیست؟
امام فرمود: «اسمی محمد; اسم من محمد است .» جابر پرسید: فرزند چه کسی
هستی؟ فرمود: فرزند علی بن الحسینعلیهما السلام هستم، سپس عرض کرد: «یا
بنی فدتک نفسی انت الباقر؟ ; جانم فدای تو باد، آیا تو باقر هستی؟ امام
فرمود: آری . جابر سر مبارک امام را بوسید و گفت: «بابی انت وامی، ابوک
رسول الله یقرئک السلام; پدر و مادرم به فدایت، پدرت رسول خدا به تو سلام
میرساند» . امامعلیه السلام فرمود: «علی رسول الله السلام ما قامت
السماوات والارض وعلیک السلام یا جابر بما بلغت السلام; سلام بر رسول خدا
مادامی که آسمانها و زمین پابرجاست و سلام بر تو ای جابر بخاطر سلامی که
رساندی .» سپس جابر عرض کرد: «انت الباقر حقا، انت الذی تبقر العلم بقرا;
تو به حق باقر هستی، تو کسی هستی که علم را حقیقتا میشکافی .» (۱۲)
پایه گذاری نهضتبزرگ علمی
سه عامل بسیار مهم سبب شده بود تا ائمه قبل از امام باقرعلیه السلام
نتوانند آن گونه که شایسته آنها است علوم خود را گسترش دهند و قوانین حیات
بخش اسلام را به صورت کامل برای مردم بیان کنند . این عوامل عبارتند از:
الف) اوضاع سیاسی: در زمان امامت ائمه پیش از امام باقرعلیه السلام
تبلیغات سوئی بر علیه خاندان عترت و طهارت صورت میپذیرفت، چنان که به
دستور معاویه - لعنه الله علیه - بر منابر به امیرالمؤمنین علیعلیه السلام
دشنام میدادند و چنان بر علیه این خاندان دروغپردازی میکردند که بعد از
شهادت آن حضرت در محراب نماز، مردم در خارج از کوفه گفتند: مگر او نماز هم
میخوانده است . علاوه بر این روابط مردم با این خاندان تحت کنترل شدید
حکام بنی امیه بود و پیروان آنان دستگیر و سپس شکنجه و زندانی میشدند و یا
به قتل میرسیدند، از این رو شرایط به گونهای بود که تبیین احکام و مبانی
اسلامی توسط ائمه به آسانی ممکن نبود .
ب) منع کتابت و نقل حدیث: بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام، خلفا و
حاکمان، به بهانه حفظ قرآن و مخلوط نشدن آیات الهی با احادیث نبوی و با
شعار «کفانا کتاب الله; کتاب خدا ما را کفایت میکند» ، از نوشتن و نقل
احادیثبه شدت ممانعت میکردند و هر کس که حدیثی را نقل میکرد او را توبیخ
میکردند، حتی خلیفه دوم احادیثی را که نوشته شده بود جمعآوری کرد و آنها
را سوزاند . (۱۳) این امر سبب شد که ائمه نتوانند سنت پیامبرصلی الله علیه
وآله را برای مردم بیان کنند . این دستور در زمان امام باقرعلیه السلام
توسط «عمر بن عبد العزیز» لغو شد و لذا آن حضرت فرصتیافت تا به احیای سنت
نبوی بپردازد .
ج) جهل و نادانی مردم: این عامل سبب شده بود که مردم از چراغهای فروزنده و
روشنی بخش بیبهره بمانند به حدی که وقتی حضرت علیعلیه السلام فرمودند:
«فاسالونی قبل ان تفقدونی; (۱۴) قبل از اینکه مرا از دستبدهید هر چه
میخواهید از من سؤال کنید» ، سعد بن ابی وقاص گفت: بگو موهای ریش من چقدر
است . این جهل و نادانی حسرت تمام اندیشمندان جهان را برانگیخته است که ای
کاش ما مخاطب چنین شخصیتبزرگی بودیم و از محضر او بهرهمند میشدیم .
اما در زمان امام باقرعلیه السلام که اوضاع سیاسی کمی آرامتر شده بود و
کتابت و نقل حدیث آزاد شده و مردم تا حدودی به ماهیت پلید حکام بنی امیه پی
بردند، آن حضرت بزرگترین نهضت علمی جهان اسلام و تشیع را بنا نهادند و
عالم اسلام را از علوم سرشار خود سیراب ساختند . در این عصر بود که تدوین
فرهنگ شیعه شامل فقه، تفسیر و اخلاق آغاز شد . این رشد علمی موجب شد که
درباره امام باقرعلیه السلام گفته شود: «ولم یظهر من ولد الحسن والحسین من
العلوم ما ظهر منه من التفسیر والکلام والاحکام والحلال والحرام; (۱۵) آنچه
از دانشهایی همچون تفسیر، کلام، احکام و حلال و حرام از امام باقرعلیه
السلام ظاهر گشت از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسینعلیهما السلام
ظاهر نگردید .»
از این رو رجال و شخصیتهای بزرگ علمی آن روزگار از محضر امام باقرعلیه
السلام کسب فیض میکردند و شاگردان زیادی در این دانشگاه بزرگ اسلامی
تربیتیافتند . شخصیتهایی همچون «جابر بن یزید جعفی» ، «کیسان سجستانی» ،
«ابن مبارک» ، «زهری» ، «اوزاعی» ، «هشام ابن حکم» ، «هشان ابن سالم»
و حتی برخی از بزرگان اهل سنت مانند «ابو حنیفه» ، «مالک» و «شافعی» از
آثار علمی آن حضرت بهرهمند شده و سخنان ایشان را بیواسطه وگاه با چند
واسطه نقل نمودهاند . همچنین علاوه بر مورخین و محدثین شیعه، بسیاری از
مورخین و علمای اهل سنت همچون طبری، بلاذری، خطیب بغدادی، ابو نعیم اصفهانی
و زمخشری، سخنان درر بار آن امام بزرگ را بیان نمودهاند و در کتب آنها
جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» فراوان دیده میشود .
(۱۶)
عبادت و زهد
از ویژگیهای بارز و فضائل اخلاقی امام باقرعلیه السلام کثرت عبادت و
همچنین زهد و بیرغبتی به دنیا بود . مورخین در مورد کثرت عبادت آن حضرت
نوشتهاند: «ان ابا جعفر کان یصلی فی الیوم واللیله ماه وخمسین رکعه; همانا
اباجعفر (امام باقر) در طول شبانه روز ۱۵۰ رکعت نماز میخواند .» (۱۷) این
موضوع موجب شده بود که برخی مشهور شدن آن امام به «باقر» را علاوه بر وسعت
علم، به خاطر کثرت سجود بدانند; چنان که سبط بن جوزی از علمای اهل سنت
میگوید: «انما سمی الباقر من کثره سجوده، بقر السجود جبهته، ای فتحها;
(۱۸) همانا آن حضرت به سبب کثرت سجود، باقر نامیده شد و کثرت سجود پیشانی
آن حضرت را شکافته بود .»
منبع : سایت محبان حضرت مهدی