پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی
پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی

دانلود مداحی حاج محمود کریمی شب تاسوعای ۸۹

  

بخش اول زمینه -- حاج محمود کریمی {۸:۲۲} | دانلود 

بخش دوم واحد -- حاج محمود کریمی {۵:۴۴} | دانلود 

بخش سوم شور -- حاج محمود کریمی {۸:۴۳} | دانلود 

بخش چهارم مناجات -- حاج محمود کریمی {۲:۳۵} | دانلود 

با تشکر از هیئت رایت العباس (ع) تهران

فرارسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد

 

حضرت عباس وقتی دید بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند به برادرانش (عثمان – جعفر- عبدالله) فرمود پیش از من به میدان بروید و فدا شوید تا من شهادت و اخلاص شما را نسبت به خدا و رسولش بچشم ببینم. همگی به نوبت اطاعت کردند و بعد از اذن از امام به میدان رفتند و به شهادت رسیدند وقتی حضرت ابوالفضل(ع) تنهایی خودش را می بیند جلو می آید و عرض می کند مولا به من اجازه بدهید منهم بروم امام گریه سختی نمودند و فرمودند تو علمدار من هستی حضرت عباس(ع) عرض کرد دیگر طاقت ندارم، سینه ام تنگ شده از زندگانی دنیا بیزارم می خواهم از این گروه منافق خونخواهی کنم مولا فرمود حال که می خواهی بروی، برو مقداری آب برای فرزندان بیاور، قبلا به حضرت عباس لقب سقا داده بودند برای اینکه یکی دو نوبت در شبهای گذشته توانسته بود برود صف دشمن را بشکند و برای اطفال آب بیاورد و اینطور نبود که سه شبانه روز در آن گرمای عراق آب نخورده باشند بلکه سه شبانه روز آب برای آنها ممنوع بود و شریعه فرات را بسته بودند حتی شب عاشورا، آب تهیه کردند و غسل شهادت نمودند وقتی امام به حضرت عباس فرمود حالا که عزم رفتن داری برو آب بیاور حضرت عباس عرض کرد چشم. ببینید چقدر منظره باشکوهی است چقدر عظمت و شجاعت و دلاوری و انسانیت و معرفت و شرافت و فداکاری یک تنه خودش را به جمعیت سر تا پا مجهز به سلاح می زند در برابر سپاه دشمن می ایستد و به پند و اندرز می پردازد ولی آنها را سودی نمی بخشد عباس(ع) خدمت امام می رسد و آنچه از لشکر عمر سعد دید به امام رساند حضرت عباس ناگهان صدای کودکان را شنید که فریاد می زدند العطش العطش برای حضرت عباس خیلی سخت بود صدای العطش کودکان را بشنود و کاری نکند از اینرو سوار اسب شد و نیزه به دست گرفت و مشک آبی را همراه خود برد و به طرف شط فرات راهی شد شریعه فرات با 4 هزار نیرو محافظت می شد اسب را داخل آب    می برد اول مشک را پر از آب می کند و بدوش می اندازد حضرت عباس تشنه است و هوا بسیار گرم. زمان واقعه عاشورا به روایتی دیگر مهرماه بوده است او جنگیده تا به فرات رسیده خسته و کوفته وارد آب شده، همانطوریکه سوار بر اسب است  آب تا زیر شکم اسب را فر می گیرد، دست زیر آب می برد مقداری آب با دو دستش بر می دارد تا نزدیکیهای لبانش می آورد آنهایی که از دور ناظر بودند ، گفته اند: اندکی تامل کرد بعد دیدیم آب را نخورد و روی آب فرات ریخت هیچکس نفهمید چرا قمر بنی هاشم آب نخورد اطاعت محض را ببینید با کلمه چشم برای آوردن آب راهی می شود، ایشان آب نمی خورد و با رجزی که بعد از خروج از آب می خواند دلیل آب نخوردن خود را بیان کرده است شاید هم حضرت عباس فکر کرده است که مولایش فرموده آب برای بچه ها بیاور یعنی حسین نمی خواهد آب بخورد یعنی به عباس اجازه نداده است که او هم آب بخورد.حضرت عباس همینکه از آب خارج شد رجزی خواند که در رجز، مخاطب خودش بوده است، نه دیگران و از این رجز فهمیدند که چرا آب نخورده است:  

یا نفس من بعدالحسن هونی               فبعده لا کنت ان تکونی

هذالحسین شارب المنون                    و تشربین باردالمعین

و الله ما هذا فعال دینی                      و لافعال صادق الیقین

ادامه مطلب ...

زبان حال حضرت رباب (س) با نوحه کربلایی سعید قانع

  

هیئت محبان الائمه مشهد الرضا ۲۲/۹/۸۹ - سعید قانع

نشسته اند خواهران کنار گهواره ی تو    گرفته صدای مادر بیچاره ی تو

گریه نکن انشاالله بارون می باره          گریه نکن عموت بره آب میاره

گریه نکن وگرنه مادر می میره             گریه نکن رقیه گریش می گیره

میمیره مادرت وقتی که از حال میری    عمو رو نگاه کن شاید که آروم بگیری

گریه نکن صدات که زخم عزیزم            گریه نکن چشات که زخم عزیزم

مادر تو فدای چشم پر تبت                   رحمی بکن به حال عمه زینبت

گریه نکن انشاالله بارون می باره           گریه نکن عموت بره آب میاره

گریه نکن وگرنه مادر می میره              گریه نکن رقیه گریش می گیره

لبای سه شعبه بوسه زده حنجر تو      بابات شرمنده شد وقتی که افتاد سر تو

با اون چشات مادر تو صدا نزن                پیش بابات اینقده دست و پا نزن

                               با خنده هات آتیش به خیمه ها نزن

گریه نکن انشاالله بارون می باره           گریه نکن عموت بره آب میاره

گریه نکن وگرنه مادر می میره              گریه نکن رقیه گریش می گیره 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

هیئت محبان الائمه مشهد الرضا در دهه ی اول محرم ساعت ۱۳:۳۰ با سخنرانی حجت الاسلام قاسمی و مداحی کربلایی سعید قانع مجلس سوگواری برگزار می کند.  

برای اطلاع از مجالس عزاداری ویژه محرم به لینک زیر مراجعه کنید. 

  http://shia-online1.blogsky.com/

مختار با حرمله چه کرد؟

  

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مختار حمد خدای بجای آورد و امر کرد، دست و پای او را قطع کنند و پس از آن او را در آتش اندازند... من چون چنین دیدم سبحان الله گفتم، مختار گفت: برای چه تسبیح خدای کردی؟ حکایت نفرین امام سجاد(ع) بر حرمله را و استجابت دعای او را نقل کردم.  

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آینده نیوز نوشت : در کتاب «یک صد موضوع 500 داستان» نوشته سید على اکبر صداقت که روایات متعددی در حوزه اخلاق و دین منتشر شده، در خصوص سرنوشت حرمله بعد از واقعه کربلا آمده است: « حرملة بن کاهل اسدى کوفى همان است که کودک شیرخوار امام حسین (ع) را (به نام على اصغر) در آغوش امام یا روى دست وى با تیر به شهادت رساند.

به گزارش خبر، منهال بن عمرو گوید: از کوفه به سفر حج رفتم و خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم. آن جناب از من پرسید از حرملة بن کاهل (قاتل شش ماهه علی اصغر بود) چه خبر داری؟ عرض کردم در کوفه زنده است؛ حضرت دست به نفرین او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنیا به او بچشاند.

منهال گوید: چون به کوفه برگشتم، روزی بدیدن مختار رفتم، مختار اسب طلبید و سوار شد، مرا نیز سوار کرد و با هم رفتیم به کناسه کوفه، لحظه ای صبر کرد مثل کسی که منتظر چیزی باشد، که ناگاه دیدم حرملة را گرفته و نزد او آوردند.

مختار حمد خدای بجای آورد و امر کرد، دست و پای او را قطع کنند و پس از آن او را در آتش اندازند... من چون چنین دیدم سبحان الله گفتم، مختار گفت: برای چه تسبیح خدای کردی؟ حکایت نفرین امام سجاد(ع) بر حرمله را و استجابت دعای او را نقل کردم.

مختار از اسب خویش پیاده شد و دو رکعت نماز طولانی بجای آورد و سجده شکر کرد و سجده را طول داد. با هم برگشتیم، چون نزدیک خانه رسیدیم او را به خانه خود دعوت کردم که غذا میل کند! مختار فرمود: ای منهال تو مرا خبر دادی که امام سجاد(ع) دعا کرد که به دست من نفرین او بر حرملة مستجاب شده، از من خواهش خوردن طعام داری، امروز روز روزه است که به جهت شکر این مطلب باید روزه باشم.