پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی
پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی

سکوت سبز

آنگاه که خورشید سر بر دوش کوه می نهد و می آرامد ؛

برگ های سبز بر روی هم می لغزند و در سکوتی سبز لبخند می زنند ؛

و چشمه ای آرام و بی صدا ، آهسته می جوشد ؛

او ،

همان سپیده صبح ،

همان طلیعه آبی ،

با قامتی استوار ، با عزمی راسخ ،

و با روحی عظیم ،

تمام کوچه های پر پیچ و خم شب را ، در می نوردد و گاه ،

" تجدید حیات پدری " و

" التیام زخم کهنه عشقی " و

" ترمیم دل شکسته مهربان مادری "  ،

است که همیشه در آسمان زندگی اش می درخشد .

از تبار بزرگ زن تاریخ است .

انگار ، که آگاه به تمام غصه های زمین است .

پشت پنجره هایی که رو به غروبند ،

هر سحر ،

در طلوع نگاه " آذر " گونه ی خورشید ؛

" نسرین " را آرام ، هجا می کند ؛

" با خطبه ای از عشق ."

و " ترنمی که در صدایش موج می زند "

تمام غصه های سنگین از بار غم را می شکند.

" و صدای گامهایش ،

که در پناه نگاه مهتابی ماه ، به گوش باغ می رسد ."

تو را . و اندیشه ات را ؛

می برد به " ابدی ترین صفحه تاریخ ."

به " برگ عشق و خون ."

به نام زینب (س).

او که در هر برهوتی خونین ،

اشک می بارد ؛

آه می سراید ؛

و با طنین " شیوا " و حزین صحبتش ،

زمین و زمان را ،

" بر هر آنچه که بر برادر گذشته " ، زنده نگاه میدارد .

بر پیکره شبهایی که از کسالت گنگند ؛

ناله ای از پیچک خمیده به دیوار بر می خیزد .

لبخند است . و او ، نبض زمان را می گیرد و می بیند ،

که در میلاد سرورش چه با شتاب می تپد .

و " خدای را می ستاییم ، چون تو را برای زمین آفرید ."

" زینب " ،

" تو ، از کجاوه ی  بلند ماه ، والاتری "

و از " ترجمه ی عمیق عشق ، برتر . "

با کدامین لغزش قلم می توان تفسیرت کرد . " ای بلندای نورانی " .

و ما غرق در دردهایی که همیشه می سوزاندمان ،

تو را در لحظه هایمان می کاویم .

"ای همیشه نام تو بر جهان تابان " ،

صدای زنگ " کاروان " توست ، که می لرزاندمان .

دست به استغاثه برداشته ایم و می شنویم ،

صدای گام های خودمانی تری را ، که از روحمان ، به خودمان ، آشناتر است .

و" پرستار " همان ترجمه عشق ، هجای نور و تندیس الفت و انس .

که روحی پرستاره دارد و دلی سر ریز از باران ستاره .

همیشه با غربت و غریبی نا آشناست .

چون همیشه زینب ( س) را دارد .

و تو ،

همیشه بر پلکانی از نور ،

در فراسوی افق ، پرستار را نظاره می کنی . تا ابد . تا آنجا که همیشه نور است و روشنی .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد