پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی
پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی

شب قدر همان فاطمه زهرا

 فاطمه صلوات‏اللَّه‏علیها لیلةالقدر بود، و لیلةالقدر داراى مراتبى است، چنانکه همه حقایق وجودى چنین‏اند هر مرتبه دانى رقیقه عالى آن است و مرتبه عالى، حقیقت رقیقه‏ى مرتبه دانى است. خداى سبحان فرمود: «شما نشئه نخستین را فهمیدید پس چرا متذکر نمى‏گردید» و در روایت رضوى چنین آمده: «خردمندان دانستند که حقایق عالم ماوراى این نشئه جز از طریق حقایق اینجا شناخته نمى‏شوند».
در اثر صادقى آمده است: «خداى تعالى عالم ملک را بروزان ملکوت خلق کرده و ملکوت را بر مثال جبروت تأسیس کرده تا از ملک بر ملکوت و از ملکوت بر جبروت (عقول) استدلال شود».
بدان که از منازل سیر حبى وجودى در قوس نزولى به لیل و لیالى تعبیر مى‏شود و در قوس صعودى به یوم و ایام تعبیر مى‏گردد. پس عصمةاللَّه الکبرى حضرت فاطمه همانگونه که لیلةالقدر است همچنین یوم‏اللَّه نیز مى‏باشد. و انسان کامل در عصر محمدى وعاء حقایق قرآن است. اگر خواهى چنین بگو: انسان کامل قرآن ناطق است. پس یازده قرآن ناطق از این شب مبارکه‏اى که شب قدر است و مادر امامان است، نازل شده است. پس بفهم آنگاه در سخن حق سبحان تدبر نما که به پیغمبر اکرم فرمود: «ما به تو کوثر را بخشیدیم».
رسول خدا (ص) فرمود: «هرکس فاطمه را آنگونه که حق فاطمه است بشناسد شب قدر را ادراک کرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است که خلایق از کنه معرفت وى بریده شدند (به کنه معرفت وى نمى‏رسند)».  

 

 


و در اثر صادقى چنین آمده: «هرکس فاطمه را آنگونه که سزا است بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده است».
تمام این حدیث در تفسیر فرات کوفى چنین است: «فرات گوید محمد بن قسم بن عبید به اسناد معنعن خویش از ابى‏عبداللَّه علیه‏السلام ما را حدیث کرد که آن حضرت فرمود: انا انزلناه فى لیلةالقدر. لیله فاطمه است و قدر اللَّه است، پس آنکس که فاطمه را آنگونه که سزاست بشناسد لیلةالقدر را ادراک کرده است. علت نامگذارى وى به فاطمه آنست که خلایق از معرفت فاطمه محروم و بریده شدند.
(محمد بن قسم شک کرده که حدیث با «عن» از حضرتش شرف صدور یافت و یا بدون «عن)» و سخن خدا: «و ما ادریک ما لیلةالقدر، لیلةالقدر خیر من الف شهر» یعنى چه مى‏فهمى که لیلةالقدر چیست لیلةالقدر بهتر از هزار ماه است یعنى شب قدر بهتر از هزار مومن است زیرا فاطمه مادر فرود مومنان است- تنزل الملائکة والروح فیها- ملائکه و روح را در این شب فرود مى‏آورند و ملائکه مومنانى‏اند که علم آل‏محمد (ص) را واجدند و مراد از روح‏القدس فاطمه است. باذن ربهم من کل امر سلام هى حتى مطلع الفجر یعنى از هر امرى به اذن پروردگارشان در حالى که سلام مى‏گویند تا فجر طلوع کند یعنى تا حضرت قائم خروج کند».

پاسخگویی به شبهات >> شیعه نیوز

آیا شیعه معتقد به تحریف قرآن است؟ 

 
مشهور دانشمندان شیعه برآنند که هیچ گونه تحریفی در ساحت مقدس قرآن راه نیافته و قرآنی که امروز در دست ما است، همان کتاب آسمانی است که بر پیامبر گرامی نازل شده و هیچ زیاده و نقصانی در آن صورت نگرفته است. برای روشن شدن این سخن، به چند گواه روشن در این زمینه اشاره می‌کنیم:

1- پروردگار عالم صیانت و پاسداری از کتاب آسمانی مسلمانان را تضمین نموده و می‌فرماید:

« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ ما قرآن را فرو فرستادیم و یقیناً از آن نگهبانی می‌کنیم».[1]

روشن است که شیعیان جهان، از آن‌جا که قرآن را به عنوان سرلوحه اندیشه و رفتار خود قرار می‌دهند، به این آیه شریفه ارج نهاده و به پیام آن در حفظ و صیانت کتاب خدا، ایمان دارند.

2- پیشوای بزرگ شیعیان علی(علیه‌السلام) که خود همواره همراه پیامبر گرامی و از کاتبان وحی بود، در مناسبت‌های گوناگون، مردم را به سوی همین قرآن، فرموده است که برخی از سخنان آن حضرت را در زیر یادآور می‌شویم:

«واعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش و الهادی الذی لا یضل؛ بدانید که این قرآن، موعظه‌گری است که هرگز غش و خیانت نمی‌کند و راهنمایی است که هرگز گمراه نمی‌سازد».[2]

«ان الله سبحانه لم یعظ احداً بمثل هذا القرآن فانه حبل الله المتین و سببه المبین؛ خداوند سبحان، هرگز کسی را به مانند این قرآن نصیحت نفرموده است، قرآن ریسمان ستبر الهی و وسیله استوار خدا است».[3]

«ثم انزل علیه الکتاب نوراً لا تطفأ مصابیحه، و سراجاً لا یخبوا توقده. و منهاجا لا یضل نهجه... و فرقاناً لا یخمد برهانه؛ سپس خداوند کتابی را فرو فرستاد که نوری است خاموش نشدنی و چراغی است که هرگز بی فروغ نمی‌شود، و راهی است که هرگز رهروانش را گمراه نمی‌سازد، و مایه جدایی حق و باطل است که هیچ‌گاه خمودی برهان نمی‌گردد.»[4]

از سخنان والای پیشوای بزرگ شیعیان، به خوبی روشن می‌گردد که قرآن کریم بسان چراغ فروزانی است که تا ابد، روشنگر راه انسان‌های پیرو آن، باقی خواهد ماند و هیچ گونه دگرگونی که موجب خاموشی فروغ آن و یا باعث گمراهی انسان‌ها گردد، در آن راه نخواهد یافت.

3- دانشمندان شیعه، اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من در میان شما دو یادگار سنگین و گرانبها به جای می‌گذارم؛ یکی کتاب خدا(قرآن) و دیگر اهل بیت و عترتم، مادام که به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید».

این حدیث، از احادیث متواتر اسلامی است که هر دو گروه شیعه و سنی آن را نقل کرده‌اند. از این بیان به روشنی معلوم می‌گردد که از نظر شیعه، کتاب خدا(قرآن) هرگز دچار دگرگونی نخواهد شد؛ زیرا اگر تحریف در قرآن راه یابد، تمسک به آن موجب هدایت و رفع گمراهی نمی‌شود و این نتیجه، با نص صریح این روایت متواتر، ناسازگار است.

4- در روایات پیشوایان شیعه، که همه دانشمندان و فقیهان ما آن‌ها را نقل کرده‌اند، به این حقیقت تصریح شده است که قرآن، معیار تشخیص حق و باطل و مایه جدایی درست از نادرست است؛ به این معنا که هر سخنی حتی آنچه به اسم روایات به ما می‌رسد، باید به قرآن بازگردانده شود، اگر با آیات آن سازگار است، حق و درست و در غیر این صورت، باطل و نادرست خواهد بود. 
 


روایات در این زمینه، در کتاب‌های فقهی و روایی شیعه بسیار است که به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:

«ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف؛ هر سخنی که با قرآن سازگار نباشد، بیهوده و باطل است».[5]

از این روایات نیز به خوبی روشن می‌گردد که دگرگونی، در قرآن راه ندارد و لذا این کتاب مقدس، تا ابد می‌تواند به عنوان میزان شناخت حق و باطل، قلمداد شود.

5- دانشمندان بزرگ شیعه که همواره پیشتازان فرهنگ اسلام و تشیع بوده‌اند، به این حقیقت اعتراف کرده‌اند که قرآن کریم هرگز دچار دگرگونی نخواهد شد. گرچه شمارش همه این بزرگان دشوار است، لیکن به عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

5-1- ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بابویه قمی، معروف به «صدوق» (متوفای 381 هـ) می‌فرماید:

«اعتقاد ما در باره قرآن این است که آن سخن خدا و وحی است. و کتابی است که باطل و نادرستی در آن راه ندارد و از جانب پروردگار حکیم و دانا نازل گردیده است و او فرو فرستنده و نگهبان آن می‌باشد».[6]

5-2- سید مرتضی علی بن حسین موسوی علوی، معروف به «علم الهدی» (متوفای 436 هـ) می‌فرماید:

«گروهی از صحابه پیامبر؛ مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و غیر آن‌ها، بارها همه قرآن را از اول تا به آخر، بر پیامبر گرامی خواندند و همه این‌ها به خوبی بر این حقیقت گواهی می‌دهند که قرآن گردآوری شده و مرتب و بدون کاستی و پراکندگی بوده است.[7]

5-3- ابوجعفر محمد بن حسن طوسی معروف به «شیخ الطائفه» (متوفای 460 هـ) می‌فرماید:

«اما سخن در فزونی یا کاستی قرآن، از مطالبی است که در خور این کتاب نمی‌باشد؛ زیرا همه مسلمانان بر عدم فزونی قرآن، اتفاق نظر دارند و در مورد کاستی آن  هم، ظاهر مذهب مسلمانان، برخلاف آن است و این گفتار (عدم زیادتی در قرآن)، به مذهب ما سزاوارتر است. این سخن را سید مرتضی پذیرفته و تأیید نموده است. و ظاهر روایات نیز همین حقیقت را به ثبوت می‌رساند. اندکی از مردم، به روایاتی در مورد نقصان آیات و یا جابه‌جایی آن‌ها اشاره کرده‌اند که از طریق شیعه و اهل سنت رسیده است ولی این روایات، از قبیل خبر‌های واحد هستند که موجب علم و یا عمل بر طبق آن نمی‌شوند و بهتر آن است که از آن‌ها اعراض شود».[8]

5-4- ابو علی طبرسی، صاحب تفسیر «مجمع البیان» می‌فرماید:

«در مورد فزونی قرآن، همه امت اسلامی، بر بی‌پایگی آن، اتفاق نظر دارند، و اما در مورد کاسته شدن آیات آن، اندکی از اصحاب ما و گروهی از فرقه «حشویه» از اهل سنت روایاتی آورده‌اند،ولی آنچه از مذهب ما پذیرفته شده و صحیح است، بر خلاف آن می‌باشد.»[9]

5-5- علی بن طاووس حلی معروف به «سید بن طاووس» (متوفای 664 ه) می‌فرماید:

«نظر شیعه آن است که دگرگونی در قرآن راه ندارد».[10]

5-6- شیخ زین الدین عاملی(متوفای 877 ه) در تفسیر آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» می‌فرماید:

«یعنی ما قرآن را از هر دگرگونی و تغییر و فزونی محافظت و پاسداری می‌نماییم».[11]

5-7- قاضی سید نور‌الدین تستری، صاحب کتاب «احقاق الحق»(متوفای 1019 ه.) می‌فرماید:

«آنچه برخی به شیعه امامیه نسبت داده‌اند که آنان به دگرگونی قرآن قائل هستند، مورد پذیرش همه شیعیان نیست. تنها اندکی از آنان، چنین عقیده‌ای دارند که در میان شیعیان، به آنان اعتنا نمی‌شود».[12] 
 


5-8- محمد بن حسین، معروف به «بهاءالدین عاملی»(متوفای 1030 ه.) می‌فرماید:

«صحیح آن است که قرآن عظیم، از هرگونه فزونی و کاستی مصون است و این که گفته می‌شود: «نام امیرمؤمنان(علیه‌السلام) از قرآن حذف شده است!» نزد دانشمندان پذیرفته نیست و هر کس که در تاریخ روایات کاوش کند، می‌داند که قرآن به دلیل تواتر روایات و نقل هزاران  تن از صحابه ثابت و استوار است و همه آن در زمان پیامبر گرامی، گردآوری شده است».[13]

5-9- فیض کاشانی، صاحب کتاب وافی(متوفای 1091 ه) پس از آن که آیاتی از قبیل «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » را، که بر عدم دگرگونی قرآن دلالت دارند، ذکر می‌کند، می‌فرماید:

«در این هنگام، چگونه ممکن است تحریف و دگرگونی در قرآن راه یابد؟ علاوه بر این که روایات تحریف، مخالف کتاب خدا است. پس باید این روایات را بی‌پایه دانست».[14]

5-10- شیخ حر عاملی(متوفای 1104 ه.) می‌فرماید:

«انسان کاوشگر در تاریخ و اخبار؛ به درستی می‌داند که قرآن به دلیل تواتر روایات و نقل هزاران تن از صحابه، ثابت و استوار است و در زمان پیامبر، گردآوری شده و منظم بوده است».[15]

5-11- محقق بزرگوار «کاشف الغطاء» در کتاب معروف خود«کشف الغطاء» می‌گوید:

«شکی نیست که قرآن، در پرتو حفظ و صیانت الهی، از هر کمبودی (و دگرگونی) محفوظ مانده است، چنانکه صریح قرآن و اتفاق نظر دانشمندان در همه عصرها بر ان گواهی می‌دهد. و مخالفت گروه اندکی، قابل اعتنا نمی‌باشد.»

5-12- رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (ره) نیز در این زمینه سخنی دارند که به عنوان گواه روشن دیگر، آن را یاد آور می‌شویم:

«هر کس به عنایت مسلمانان در مورد گردآوری قرآن و نگهبانی و ضبط و تلاوت و نوشتن آن آگاه باشد، بر بی‌پایگی پندار «تحریف قرآن» گواهی می‌دهد و آن را غیر قابل باور می‌یابد و اخباری که در این زمینه وارد شده، یا ضعیف است که نمی‌توان به آن‌ها استدلال نمود و یا مجهول است که نشانه‌های ساختگی بودن آن‌ها آشکار می‌باشد و یا روایاتی است که مضمون آن‌ها، تأویل و تفسیر قرآن است و یا اقسام دیگر که بیان آن‌ها به تألیف کتابی جامع در این مورد نیاز دارد و اگر بیم خارج شدن از موضوع بحث نمی‌رفت، تاریخ قرآن و آنچه در طول قرن‌ها بر آن گذشته را شرح می‌دادیم و روشن می‌ساختیم که قرآن مجید، درست همین کتاب آسمانی است که در دست ما است و اختلاف نظری که در میان قاریان قرآن وجود دارد، امری جدید است که هیچ ارتباطی با آنچه که جبرئیل امین بر قلب پاک پیامبر گرامی نازل نمود، ندارد».[16]

نتیجه:

جمهور مسلمانان، اعم از شیعه و سنی برآنند که این کتاب آسمانی، درست همان قرآنی است که بر پیامبر گرامی، فرو فرستاده شده است و از هر گونه تحریف و دگرگونی و فزونی و کاستی در امان است.

با این بیان، بی‌پایگی نسبت ناروایی که به شیعیان داده‌اند، به ثبوت می‌رسد و اگر نقل روایات ضعیفی در این مورد موجب این اتهام گردیده است،‌می‌گوییم نقل این روایات به فرقه اندکی از شیعه اختصاص ندارد؛ زیرا جمعی از مفسران اهل سنت نیز این‌گونه روایات ضعیف را نقل کرده‌اند که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1- ابوعبدالله محمد بن احمد انصاری قرطبی در تفسیر خود از ابوبکر انبازی و او نیز از ابیّ بن کعب روایت می‌کند که سوره احزاب (با هفتاد و سه آیه) در زمان پیامبر به اندازه سوره بقره (که دویست و هشتاد و شش آیه دارد) بوده است و آیه «رجم» نیز در این سوره قرار داشته[17] (هم اکنون اثری از چنین آیه‌ای در سوره احزاب به چشم نمی‌خورد!).

و نیز در همین کتاب، از عایشه نقل می‌کند که گفته است:

«سوره احزاب در زمان پیامبر دویست آیه داشته، پس چون مصحف نوشته شد، به بیش از آنچه که الآن موجود است دست نیافتند!»[18]

2-صاحب کتاب «الاتقان» نقل می‌‌کند که عدد سوره‌های مصحف «ابی» یکصد و شانزده سوره بوده است؛ زیرا دو سوره دیگر به نام‌های «حفد» و «خلع» در آن وجود داشته است».[19]

در حالی که همه می‌دانیم قرآن کریم یکصد و چهارده سوره دارد و از آن دو سوره (حفد و خلع) در قرآن، اثری نیست.

3- هبةالله بن سلامه، در کتاب «الناسخ و المنسوخ» از انس بن مالک نقل می‌کند که گفته است: «در زمان پیامبر سوره‌ای را می‌خواندیم که به اندازه سوره توبه بود و من تنها یک آیه از آن را حفظ کرده‌ام و آن این است:

«لو ان لابن آدم و ادیان من الذهب لابتغی الیهما ثالثاً و لو ان له ثالثاً لابتغی الها رابعا و لا یملأ جوف ابن آدم الا التراب و یتوب الله علی من تاب!».

در حالی که می‌دانیم چنین آیه‌ای در قرآن یافت نمی‌شود و اصولا با بلاغت قرآن نیز سازگار نمی‌باشد.

4- جلال الدین سیوطی در تفسیر «درالمنثور» از عمر بن خطاب روایت می‌کند که سوره احزاب به اندازه سوره بقره بوده و در آن نیز آیه «رجم» وجود داشته است.[20]

بنابراین گروه اندکی از دو فرقه شیعه و سنی، روایات ضعیف وسست بنیانی را در مورد «وقوع دگرگونی در قرآن»، نقل کرده‌اند. این روایات ضعیف، از دیدگاه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان؛ اعم از تشیع و تسنن پذیرفته نشده است، بلکه نص آیات قرآن و روایات صحیح و متواتر اسلامی و اجماع و اتفاق هزاران تن از اصحاب پیامبر و اتفاق مسلمانان جهان، بر آن است که هیچ‌گونه تحریف، فزونی و کاستی در قرآن مجید، راه نداشته و ندارد.
..........................

[1] - حجر، آیه 9.
[2] - نهج‌البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 176.
[3] - نهج‌البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 176.
[4] - نهج‌البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 198.
[5] - اصول کافی: ج 1، کتاب فضل العلم، باب الاحذ بالسنة و شواهد الکتاب، روایت 4.
[6] - الاعتقادات: ص 93.
[7] - مجمع البیان: ج 1، ص 10 به نقل از جواب «المسائل الطرابلسات» سید مرتضی.
[8] - تبیان: ج 1،‌ ص 3.
[9] - مجمع البیان: ج 1، ص 10.
[10] - سعد السعود: ص 144.
[11] - اظهار الحق: ج 2، ص 130.
[12] - آلاء الرحمن: ص 25.
[13] - آلاء الرحمن: ص 25.
[14] - تفسیر صافی: ج 1، ص 51.
[15] - آلاء الرحمن: ص 25.
[16] - تهذیب الاصول: تقریرات دروس امام خمینی:‌ج 2، ص 96 [به قلم استاد جعفر سبحانی].
[17] - تفسیر قربطی :‌ جزء 14، ص 113، در ابتدای تفسیر سوره احزاب.
[18] - تفسیر قربطی: جزء 14، ص 113 ، در ابتدای تفسیر سوره احزاب.
[19] - اتقان: ج 1، ص 67.
[20] - درالمنثور: ج 5، ص 180 ، در ابتدای تفسیر سوره احزاب.
موسسه بین المللی سبطین

مهدی منتظر در نهج‏البلاغه‏

با توجه به اینکه مجموعه «نهج البلاغه» از دیدگاه حدیث، ادب و تاریخ از عالی ترین درجه‏ی اعتبار و سندیت [1] برخوردار می‏باشد، و سخنان برگزیده باب مدینه العلم رسول الله، امام امیرالمومنین ارواحنا فداه در این کتاب، بیانگر اسلام راستین و بر گردان شیوائی است از قرآن کریم، این سوال مطرح می‏شود که: موضوع مهدویت در اسلام به طور لکی و انطباق آن با امام دوازدهم شیعه «حجه بن الحسن العسکری علیه‏السلام» از نظر « نهج البلاغه» چگونه و تا چه حد از واقعیت برخوردار و قابل قبول است ؟

به دیگر سخن: آیا با چشم پوشی از همه آنچه در احادیث اسلامی و منابع تاریخی راجع به حضرت «مهدی (ع)» باز گو شده، و به طور عموم در اختیار همگان به ویژه پژوهشگران و محققان سنی و شیعه قرار گرفته، کتاب شریف «نهج البلاغه» تا چه اندازه باز گوی اصل مهدویت و روشنگر مشخصات و ویژگیهای حیاتی آن حضرت، و ارائه دهنده نقش وجودی او در جهت سازندگی اسلامی می‏باشد ؟

این کتاب با حجم کم و بیانی هر چه ساده و روشن و به دور از تعصب، شامل تحقیق و بررسی موضوع است و پاسخ آن به فضلا و علاقمندان واگذار می‏گردد.

ضمنا برای روشن شدن موضوع بحث، قبلا توجه خوانندگان را به این حقیقت جلب نموده که هر چند که در کشمکش‏های عقیدتی و بحث و مجادله‏های مذهبی بین شیعه و سنی خلافت خود امیر مومنان علی (ع) موضوع بحث و گفتگو است، ولی بعد دیگر امام که او نمونه انسان کامل ، و داور عادل، و مثل اعلای انسانی و بیدار کننده وجدان‏های انسان‏های دردمند و دادگر می‏باشد. جای بحث و گفتگو نیست.

از این جهت گفتار او می‏تواند جدا کننده‏ی حق از باطل و روش او نمایانگر اسلام اصیل باشد ، و بدین ترتیب آنچه را که با زبان بیان و با عمل نشان داده معیار و الگوئی باشد که هر کس با اتکاء به آن و پیروی از آن راهش را پیدا کند، و در تصمیم گیریهای عقیدتی، و روشهای فقهی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، و دیگر شون حیاتی و دینی بدان گردن نهد. 
 

 


کوتاه سخن آنکه: سخنان برگزیده امام امیر مومنان در کتاب شریف «نهج البلاغه» یک سند بزرگ اسلامی، و حجتی است از طرف خدا بر همه‏ی مسلمانان جهان.

بر این اساس حتی برادران اهل‏تسنن که پای بند به مقام رهبری و خلافت امیر مومنان در مرتبه چهارم هستند ، گفتار و رفتار حضرتش برای آنها حجت است، و ناگزیر باید در برابر آن، سر تسلیم فرود آورند.

اکنون یاد آوری این مطلب بجاست که موضوع مهدی منتظر در «نهج البلاغه » منشعب از دو رشته از سخنان امام امیرالمومنین علی (ع) در این کتاب می‏باشد.

بدیگر عبارت: مسئله مهدویت امام دوازدهم، و ظهور حضرتش در آخر الزمان در کتاب «نهج البلاغه» از دو نظر قابل بررسی و دارای زمینه برای مطالعه و تحقیق است.

نخست از دیدگاه ملاحم و پیشگوئیهای امام که قسمتی (امثال روی کار آمدن بنی امیه، حکومت حجاج بن یوسف، سقوط بنی امیه افتادن زمام امور بدست بنی العباس، قیام زنج در بصره، فتنه مغول و...) در گذشته بوقوع پیوسته و قسمت دیگر مربوط به آینده جهان است از قبیل ظهور حضرت مهدی و قیام جهانی آن بزرگوار که به خواست خدا در آینده به وقوع خواهد پیوست.

و از آن پس از دیدگاه مسائل امامت که باز سخنان امام پیرامون آن شامل دو بخش است.

بخشی ویژه امامت و رهبری اهل‏بیت و... از نظر کلی.

و بخش دیگر ویژه امامت و رهبری مطلقه و جهانی حضرت مهدی بخصوص، بدیهی است این بحث با مدد و یاری خدا و استعانت از مقام والای ولایت، در فرصتی بسیار کوتاه تنظیم گردیده مایه نهایت خوشحالی نویسنده است که محتوای آن با دقت مورد توجه صاحب نظران ارجمند قرار گرفته، و به حکم «فذکر فان الذکری تنفع المومنین» موارد نقص و اشتباهش را تذکر دهند، تا در فرصت چاپ مجدد ترمیم، و مومنان را سود بخشد.


  [1] کتاب «مصادر نهج البلاغه و اسانیده» تالیف علامه محقق دانشمند گرانقدر سید عبدالزهراء حسینی عراقی شامل پژوهش و تحقیق از اسناد حدیثی تاریخی و ادبی «نهج البلاغه» می‏باشد که برای یک یک از خطبه‏ها، نامه‏ها، کلمات امام 1 تا 12 سند حدیثی تاریخی و ادبی از منابع سنی و شیعه ارائه نموده و به حق از عالی ترین و ارزنده ترین کاری است که پیرامون شناخت کتاب و استناد آن به امام امیرالمومنین (ع) انجام گرفته و اهمیت و ارزش کتاب را در اختیار همگان قرار داده و ضمن چهار مجلد برای دومین بار در بیروت به چاپ رسیده و در همین زمینه است مصادر «نهج البلاغه» به قلم دانشمند لبنانی شیخ عبدالله نعمت رئیس دادگاه جعفری بیروت که در یک جلد چاپ و منتشر گردیده. و جز این دو کتاب «مدارک البلاغه و دفع الشبهات عنه» بقلم علامه جلیل شیخ هادی کاشف الغطاء است که ضمیمه مستدرک نهج البلاغه همان مولف در بیروت به چاپ رسیده.

پاسخگویی به شبهات >> مذهب نیوز

شبهه: نزول آیة، «وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما . . . » (سوره مبارکه نور ، آیه 5) در مورد خلافت خلفای راشدین است. و ربطی به حکومت امام دوازدهم شیعیان ندارد. 

 

جواب اجمالی:

خداوند متعال در آیة شریفة مذکور، فراگیری حکومت صالحان مؤمن، و استقرار دین مرضی خدا و امنیّت در زمین را وعده داده است، که برخی از مفسّران اهل سنت آیه را در مورد خلفای راشدین می‌دانند امّا به دلایلی این ادعا صحیح نیست و این وعدة الهی هنوز محقّق نشده است و باید منتظر آن باشیم، که طبق روایات شیعه و اهل سنت چنین وعده‌ای در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقّق می‌یابد.

جواب تفصیلی:

خداوند متعال در این آیه شریفه، با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده است که سر‌انجام حکومت روی زمین را در دست خواهند گرفت و دین اسلام فراگیر خواهد شد و ناامنی‌ها و وحشت‌ها به آرامش و امنیت مبدّل می‌گردد، شرک از سراسر جهان برچیده می‌شود و بندگان خدا با آزادی به پرستش خدای یگانه ادامه می‌دهند و نسبت به همگان اتمام حجّت می‌شود، به گونه‌ای که اگر کسی بعد از آن بخواهد راه کفر را بپوید مقصر و فاسق خواهد بود.[2] برخی از مفسّران عامّه مانند: زمخشری، بیضاوی، قرطبی، و فخر رازی، می‌پندارند این آیه در مورد خلفای راشدین است که مؤمن بودند و اعمال صالح انجام دادند و این وعدة الهی در زمان آنها محقّق گردید.[3]

نقد مدّعای اهل سنت: گرچه در آن زمان ترس و وحشتی را که قبلاً مسلمانان از ناحیة دشمنان خارجی احساس می‌کردند و مجبور بودند همراه خود اسلحه حمل کنند فرو ریخت؛ و دین اسلام که ابتدا مخفی و محدود بود ظاهر و فراگیر شد؛ امّا هرگز نمی‌توان مدّعی شد که در زمان خلفاء این وعدة الهی به طور کامل محقّق شده است؛ چنان‌که «آلوسی» از مفسّران بزرگ عامّه نیز معتقد است که: به هیچ وجه نمی‌توان به این آیه بر صحت امر خلفاء استدلال کرد.[4] و دلایلی نیز مدّعای مطرح شده را رد می‌کند:

1. خود آیه دلالت می‌کند که خلافت و امامت یک منصب الهی است، زیرا ضمیر فاعلی در کلمه «لیستخلفنهم» به «الله» باز می‌گردد بنابر این‌کسی که این وعده به دست او انجام می‌گیرد باید از طرف خدا منصوب شده باشد؛ علاوه بر این، آیة مورد بحث، خبر از استقرار دینی می‌دهد که مورد رضایت خدا باشد: «و لیمکنّن لهم دینهم الذی ارتضی لهم» و چنین دینی طبق آیة «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دنیاً»،[5] دینی است که امام وظیفة آن از جانب خداوند منصوب گردد، زیرا طبق روایات متعدّدی که شیعه و عامه آن‌ها را نقل کرده‌اند، این آیه در مورد نصب امام علی ـ علیه السّلام ـ به امامت، توسط پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در غدیر خم نازل شده است.[6] یعنی: با نصب امام، خدا راضی گردیده که اسلام دین ما باشد؛ و چون اهل سنّت هیچ یک از خلفا را منصوب از طرف خداوند نمی‌دانند، نمی‌توانند تحقق این وعدة خدا را در زمان آنان بدانند.

2. کلمة «الارض» مطلق است و ظهور در تمام کرة زمین دارد. بنا‌براین آیه خبر از تحقق یک حکومت جهانی بسان حکومت حضرت سلیمان و داود ـ علیهما السّلام ـ می‌دهد؛ که این امر در زمان خلفاء تا کنون محقق نشده است.

3. آیه خبر از تبدیل خوف مسلمانان به آرامش و امنیت می‌دهد، «ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً». که آن زمان چنین مسأله‌ای اتفاق نیفتاد و عدّه‌ای از صحابة بزرگ مانند ابوذر، عبد الله بن مسعود، عمار یاسر و . . . امنیت نداشتند و مورد بی مهری قرار گرفتند؛[7] بلکه حتی یگانه دختر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از امنیت برخوردار نبود و طبق نقل ابن ابی الحدید به خانه‌اش حمله شد و تهدید به آتش زدن خانه‌اش شد[8] و . . . که در اثر آن فاطمه (س) به نقل بخاری، از ابو بکر قهر کرد و با او تا هنگام مرگ سخن نگفت[9] و وصیت کرد ابوبکر و عمر بر او نماز نخوانند.[10] 
 

 


4. آیه خبر از رخت بر بستن شرک و بسط توحیدی می‌دهد: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً»، در حالی که در کتاب رقاق صحیح بخاری هفت روایت ذکر شده که همه دلالت بر ارتداد گروهی از مسلمانان بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌کنند؛[11] و امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز آن زمان را چنین ترسیم می‌کند: «فان هذا الدّین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار، یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا». یعنی: «همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستی پرداخته، و دنیای خود را به‌دست می‌آوردند.»[12] 


5. فضل، به امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض می‌کند: «ناصبی‌ها می‌پندارند این آیه[13] در مورد ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده است»، امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «خدا قلب ناصبی‌ها را هدایت نمی‌کند (نکند)، در زمان یکی از آن‌ها و در زمان امام علی ـ علیه السّلام ـ با وجود ارتداد مسلمانان و فتنه‌هایی که در زمان آن‌ها بر می‌خواست، و جنگ‌هایی که بین آن‌ها و کفار به وقوع می‌پیوست ]چگونه[ دینی که مورد رضایت خدا و پیامبرش می‌باشد در بین امّت پیاده شد؟، ترس از قلب امّت رفت و شک از سینه اش برخاست؟![14] بنابر آن‌چه گذشت این وعدة الهی که در آیة موردبحث مطرح شده در زمان خلفاء به طور کامل تحقق نیافته است، بلکه چنان‌که مفسّران بزرگ شیعه معتقدند آیه در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد؛[15] چرا که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روایت شده که این آیه در مورد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد،[16] چنان‌که حافظ قندوزی حنفی از امام سجّاد، امام باقر، و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ نقل می‌کند که فرموده‌اند: «این آیه در مورد حضرت مهدی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است».[17] و در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت وقتی ظهور کند، زمین پر از جور و ستم را، پر از عدل و داد خواهد کرد؛ که آیت الله صافی در این ارتباط، 123 روایت را از کتب شیعه و سنّی نقل کرده است،[18] که به عنوان نمونه و رعایت اختصار، فقط سه روایت از سخن ابی داود ذکر می‌شود:

1. ابو سعید خدری می‌گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «المهدی منّی اجلی الجبهه اقنی الانفة یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً». یعنی: «مهدی (عج) از من است، ]با[ پیشانی کشیده ]و[ بینی بر آمده، زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همان‌گونه که پر از ظلم و ستم شده است.[19]

2. ابوطفیل از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند: که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جوراً» یعنی: «اگر از روزگار جز یک روز هم باقی نماند حتماً خدا مردی از اهل‌ بیت من بر می‌انگیزد که آن‌را پر از عدل می‌کند چنان‌که پر از ستم شده است.»[20]

3. زرّ از عبد الله و او از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می‌کند که حضرت فرمود: «لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث ]الله[ فیه رجلا منی (من اهل بیتی) یواطعیء اسمه اسمی یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً»، «اگر از دنیا فقط یک روز هم باقی بماند خدا آن روز را طولانی می‌کند تا در آن بر انگیزد مردی از اهل بیت من که هم‌ نام من است که زمین را پر از عدل و داد کند هم‌چنان که پر از ظلم و ستم شده است (باشد) ».[21]

«والسّلام»
--------------------------------------------------------------------------------
1] . سورة نور، آیة 55.
[2] . آیت الله، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، (قم: هدف، چاپ اول، 1373)، ج 9، ص 432.
[3] . رک: محمود بن عمر، زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، (بیروت: دار الکتب العربی، بی نوبت چاپ، 1406 ه‍ ق)، ج3، ص 252، عبد الله بن عمر، بیضاوی، تفسیر البیضاوی، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1410 ه‍ ‌ق)، ج 3، ص 208، محمد بن احمد، انصاری قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405 ه ق)، ج 12، ص 297، فخر رازی، التفسیر الکبیر، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بی تا)، ج 24، ص 25.
[4] . سید محمود، آلوسی بغدادی، روح المعانی، (بیروت: دار احیاء‌ التراث العربی، چاپ چهارم، 1405 ه ق)، ج 18، ص 202.
[5] . مائده / 3.
[6] . ر ک: فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: دار العرفة، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 3-4، ص 246، علّامه سید محمّد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 5، ص 201- 193، عبید الله بن عبد الله، حاکم حمکانی حنفی، شواهد التنزیل، تحقیق محمد باقر محمودی (تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه‍ ق)، ج 1، ص 201- 208، ح 210- 215.
[7] . رک: آیت الله، جعفر سبحانی، فروغ ولایت، (بی جا؛ صحیفه، چاپ اول، 1368)، ص 316- 325.
[8] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه به تحقیق محمد ابوالفضل، ابراهیم، (بی جا؛ دار الاحیاء کتب العربیه، چاپ دوم، 1386 ه‍ ق)، ج 2، ص 56، ج 6، ص48
[9] . محمد بن اسمائیل، بخاری، صحیح البخاری، (بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 5، ص 177.
[10] . شرح نهج البلاغه، همان، ج 6، ص50.
[11] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 148- 152.
[12] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، (قم: پارسایان، چاپ دوم، 1379)، نامة 53، بند 70، ص 576.
[13] . نور / 55.
[14] . شیخ عبد علی بن جمعه، عروسی حویزی، نور الثقلین، (قم: اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1412 ه‍ ق)،‌ج 3، ص 618- 619، ح 219.
[15] . رک: مجمع البیان، پیشین، ج 7- 8، ص 239- 240، المیزان، پیشین،‌ج 15، ص 156، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی نوبت چاپ، 1362).ج 14، ص 531، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، پیشین، ص 432.
[16] . مجمع البیان، پیشین، ج 7-8،ص 239، المیزان، پیشین، ج 15، ص 158.
[17] . سلیمان ‌بن ‌ابراهیم، قندوزی ‌حنفی، ینابیع‌ المودة، ) کاظمیه: دار الکتاب العراقیه، قم: مکتبة المحمدی، بی نوبت چاپ، بی‌تا)، ص 426.
[18] . رک: آیت الله،لطف الله، صافی گلپایگانی، منتخب الاشرفی الامام الثانی عشر ـ علیه السّلام ـ، (تهران: مکتبة الصدر،بی نوبت چاپ،بی تا)، فصل 2، باب 25، ص 247 به بعد.
[19] . حافظ، ابو داود،سلیمان بن اشعث، سجستانی، سنن ابی داود، (بیروت: دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع، موسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول، 1409، ه‍ ق)، ج 2،ص 509 ـ 510، ح 4285.
[20] . همان، ص 509، ح 4283.
[21] . همان، ح 4282.