فاطمه صلواتاللَّهعلیها لیلةالقدر بود، و لیلةالقدر داراى مراتبى است، چنانکه همه حقایق وجودى چنیناند هر مرتبه دانى رقیقه عالى آن است و مرتبه عالى، حقیقت رقیقهى مرتبه دانى است. خداى سبحان فرمود: «شما نشئه نخستین را فهمیدید پس چرا متذکر نمىگردید» و در روایت رضوى چنین آمده: «خردمندان دانستند که حقایق عالم ماوراى این نشئه جز از طریق حقایق اینجا شناخته نمىشوند».
در اثر صادقى آمده است: «خداى تعالى عالم ملک را بروزان ملکوت خلق کرده و ملکوت را بر مثال جبروت تأسیس کرده تا از ملک بر ملکوت و از ملکوت بر جبروت (عقول) استدلال شود».
بدان که از منازل سیر حبى وجودى در قوس نزولى به لیل و لیالى تعبیر مىشود و در قوس صعودى به یوم و ایام تعبیر مىگردد. پس عصمةاللَّه الکبرى حضرت فاطمه همانگونه که لیلةالقدر است همچنین یوماللَّه نیز مىباشد. و انسان کامل در عصر محمدى وعاء حقایق قرآن است. اگر خواهى چنین بگو: انسان کامل قرآن ناطق است. پس یازده قرآن ناطق از این شب مبارکهاى که شب قدر است و مادر امامان است، نازل شده است. پس بفهم آنگاه در سخن حق سبحان تدبر نما که به پیغمبر اکرم فرمود: «ما به تو کوثر را بخشیدیم».
رسول خدا (ص) فرمود: «هرکس فاطمه را آنگونه که حق فاطمه است بشناسد شب قدر را ادراک کرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است که خلایق از کنه معرفت وى بریده شدند (به کنه معرفت وى نمىرسند)».
و در اثر صادقى چنین آمده: «هرکس فاطمه را آنگونه که سزا است بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده است».
تمام این حدیث در تفسیر فرات کوفى چنین است: «فرات گوید محمد بن قسم بن عبید به اسناد معنعن خویش از ابىعبداللَّه علیهالسلام ما را حدیث کرد که آن حضرت فرمود: انا انزلناه فى لیلةالقدر. لیله فاطمه است و قدر اللَّه است، پس آنکس که فاطمه را آنگونه که سزاست بشناسد لیلةالقدر را ادراک کرده است. علت نامگذارى وى به فاطمه آنست که خلایق از معرفت فاطمه محروم و بریده شدند.
(محمد بن قسم شک کرده که حدیث با «عن» از حضرتش شرف صدور یافت و یا بدون «عن)» و سخن خدا: «و ما ادریک ما لیلةالقدر، لیلةالقدر خیر من الف شهر» یعنى چه مىفهمى که لیلةالقدر چیست لیلةالقدر بهتر از هزار ماه است یعنى شب قدر بهتر از هزار مومن است زیرا فاطمه مادر فرود مومنان است- تنزل الملائکة والروح فیها- ملائکه و روح را در این شب فرود مىآورند و ملائکه مومنانىاند که علم آلمحمد (ص) را واجدند و مراد از روحالقدس فاطمه است. باذن ربهم من کل امر سلام هى حتى مطلع الفجر یعنى از هر امرى به اذن پروردگارشان در حالى که سلام مىگویند تا فجر طلوع کند یعنى تا حضرت قائم خروج کند».
آیا شیعه معتقد به تحریف قرآن است؟
با توجه به اینکه مجموعه «نهج البلاغه» از دیدگاه حدیث، ادب و تاریخ از عالی ترین درجهی اعتبار و سندیت [1] برخوردار میباشد، و سخنان برگزیده باب مدینه العلم رسول الله، امام امیرالمومنین ارواحنا فداه در این کتاب، بیانگر اسلام راستین و بر گردان شیوائی است از قرآن کریم، این سوال مطرح میشود که: موضوع مهدویت در اسلام به طور لکی و انطباق آن با امام دوازدهم شیعه «حجه بن الحسن العسکری علیهالسلام» از نظر « نهج البلاغه» چگونه و تا چه حد از واقعیت برخوردار و قابل قبول است ؟
به دیگر سخن: آیا با چشم پوشی از همه آنچه در احادیث اسلامی و منابع تاریخی راجع به حضرت «مهدی (ع)» باز گو شده، و به طور عموم در اختیار همگان به ویژه پژوهشگران و محققان سنی و شیعه قرار گرفته، کتاب شریف «نهج البلاغه» تا چه اندازه باز گوی اصل مهدویت و روشنگر مشخصات و ویژگیهای حیاتی آن حضرت، و ارائه دهنده نقش وجودی او در جهت سازندگی اسلامی میباشد ؟
این کتاب با حجم کم و بیانی هر چه ساده و روشن و به دور از تعصب، شامل تحقیق و بررسی موضوع است و پاسخ آن به فضلا و علاقمندان واگذار میگردد.
ضمنا برای روشن شدن موضوع بحث، قبلا توجه خوانندگان را به این حقیقت جلب نموده که هر چند که در کشمکشهای عقیدتی و بحث و مجادلههای مذهبی بین شیعه و سنی خلافت خود امیر مومنان علی (ع) موضوع بحث و گفتگو است، ولی بعد دیگر امام که او نمونه انسان کامل ، و داور عادل، و مثل اعلای انسانی و بیدار کننده وجدانهای انسانهای دردمند و دادگر میباشد. جای بحث و گفتگو نیست.
از این جهت گفتار او میتواند جدا کنندهی حق از باطل و روش او نمایانگر اسلام اصیل باشد ، و بدین ترتیب آنچه را که با زبان بیان و با عمل نشان داده معیار و الگوئی باشد که هر کس با اتکاء به آن و پیروی از آن راهش را پیدا کند، و در تصمیم گیریهای عقیدتی، و روشهای فقهی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، و دیگر شون حیاتی و دینی بدان گردن نهد.
کوتاه سخن آنکه: سخنان برگزیده امام امیر مومنان در کتاب شریف «نهج البلاغه» یک سند بزرگ اسلامی، و حجتی است از طرف خدا بر همهی مسلمانان جهان.
بر این اساس حتی برادران اهلتسنن که پای بند به مقام رهبری و خلافت امیر مومنان در مرتبه چهارم هستند ، گفتار و رفتار حضرتش برای آنها حجت است، و ناگزیر باید در برابر آن، سر تسلیم فرود آورند.
اکنون یاد آوری این مطلب بجاست که موضوع مهدی منتظر در «نهج البلاغه » منشعب از دو رشته از سخنان امام امیرالمومنین علی (ع) در این کتاب میباشد.
بدیگر عبارت: مسئله مهدویت امام دوازدهم، و ظهور حضرتش در آخر الزمان در کتاب «نهج البلاغه» از دو نظر قابل بررسی و دارای زمینه برای مطالعه و تحقیق است.
نخست از دیدگاه ملاحم و پیشگوئیهای امام که قسمتی (امثال روی کار آمدن بنی امیه، حکومت حجاج بن یوسف، سقوط بنی امیه افتادن زمام امور بدست بنی العباس، قیام زنج در بصره، فتنه مغول و...) در گذشته بوقوع پیوسته و قسمت دیگر مربوط به آینده جهان است از قبیل ظهور حضرت مهدی و قیام جهانی آن بزرگوار که به خواست خدا در آینده به وقوع خواهد پیوست.
و از آن پس از دیدگاه مسائل امامت که باز سخنان امام پیرامون آن شامل دو بخش است.
بخشی ویژه امامت و رهبری اهلبیت و... از نظر کلی.
و بخش دیگر ویژه امامت و رهبری مطلقه و جهانی حضرت مهدی بخصوص، بدیهی است این بحث با مدد و یاری خدا و استعانت از مقام والای ولایت، در فرصتی بسیار کوتاه تنظیم گردیده مایه نهایت خوشحالی نویسنده است که محتوای آن با دقت مورد توجه صاحب نظران ارجمند قرار گرفته، و به حکم «فذکر فان الذکری تنفع المومنین» موارد نقص و اشتباهش را تذکر دهند، تا در فرصت چاپ مجدد ترمیم، و مومنان را سود بخشد.
|
شبهه: نزول آیة، «وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما . . . » (سوره مبارکه نور ، آیه 5) در مورد خلافت خلفای راشدین است. و ربطی به حکومت امام دوازدهم شیعیان ندارد.
جواب اجمالی:
خداوند متعال در آیة شریفة مذکور، فراگیری حکومت صالحان مؤمن، و استقرار دین مرضی خدا و امنیّت در زمین را وعده داده است، که برخی از مفسّران اهل سنت آیه را در مورد خلفای راشدین میدانند امّا به دلایلی این ادعا صحیح نیست و این وعدة الهی هنوز محقّق نشده است و باید منتظر آن باشیم، که طبق روایات شیعه و اهل سنت چنین وعدهای در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقّق مییابد.
جواب تفصیلی:
خداوند متعال در این آیه شریفه، با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده است که سرانجام حکومت روی زمین را در دست خواهند گرفت و دین اسلام فراگیر خواهد شد و ناامنیها و وحشتها به آرامش و امنیت مبدّل میگردد، شرک از سراسر جهان برچیده میشود و بندگان خدا با آزادی به پرستش خدای یگانه ادامه میدهند و نسبت به همگان اتمام حجّت میشود، به گونهای که اگر کسی بعد از آن بخواهد راه کفر را بپوید مقصر و فاسق خواهد بود.[2] برخی از مفسّران عامّه مانند: زمخشری، بیضاوی، قرطبی، و فخر رازی، میپندارند این آیه در مورد خلفای راشدین است که مؤمن بودند و اعمال صالح انجام دادند و این وعدة الهی در زمان آنها محقّق گردید.[3]
نقد مدّعای اهل سنت: گرچه در آن زمان ترس و وحشتی را که قبلاً مسلمانان از ناحیة دشمنان خارجی احساس میکردند و مجبور بودند همراه خود اسلحه حمل کنند فرو ریخت؛ و دین اسلام که ابتدا مخفی و محدود بود ظاهر و فراگیر شد؛ امّا هرگز نمیتوان مدّعی شد که در زمان خلفاء این وعدة الهی به طور کامل محقّق شده است؛ چنانکه «آلوسی» از مفسّران بزرگ عامّه نیز معتقد است که: به هیچ وجه نمیتوان به این آیه بر صحت امر خلفاء استدلال کرد.[4] و دلایلی نیز مدّعای مطرح شده را رد میکند:
1. خود آیه دلالت میکند که خلافت و امامت یک منصب الهی است، زیرا ضمیر فاعلی در کلمه «لیستخلفنهم» به «الله» باز میگردد بنابر اینکسی که این وعده به دست او انجام میگیرد باید از طرف خدا منصوب شده باشد؛ علاوه بر این، آیة مورد بحث، خبر از استقرار دینی میدهد که مورد رضایت خدا باشد: «و لیمکنّن لهم دینهم الذی ارتضی لهم» و چنین دینی طبق آیة «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دنیاً»،[5] دینی است که امام وظیفة آن از جانب خداوند منصوب گردد، زیرا طبق روایات متعدّدی که شیعه و عامه آنها را نقل کردهاند، این آیه در مورد نصب امام علی ـ علیه السّلام ـ به امامت، توسط پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در غدیر خم نازل شده است.[6] یعنی: با نصب امام، خدا راضی گردیده که اسلام دین ما باشد؛ و چون اهل سنّت هیچ یک از خلفا را منصوب از طرف خداوند نمیدانند، نمیتوانند تحقق این وعدة خدا را در زمان آنان بدانند.
2. کلمة «الارض» مطلق است و ظهور در تمام کرة زمین دارد. بنابراین آیه خبر از تحقق یک حکومت جهانی بسان حکومت حضرت سلیمان و داود ـ علیهما السّلام ـ میدهد؛ که این امر در زمان خلفاء تا کنون محقق نشده است.
3. آیه خبر از تبدیل خوف مسلمانان به آرامش و امنیت میدهد، «ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً». که آن زمان چنین مسألهای اتفاق نیفتاد و عدّهای از صحابة بزرگ مانند ابوذر، عبد الله بن مسعود، عمار یاسر و . . . امنیت نداشتند و مورد بی مهری قرار گرفتند؛[7] بلکه حتی یگانه دختر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از امنیت برخوردار نبود و طبق نقل ابن ابی الحدید به خانهاش حمله شد و تهدید به آتش زدن خانهاش شد[8] و . . . که در اثر آن فاطمه (س) به نقل بخاری، از ابو بکر قهر کرد و با او تا هنگام مرگ سخن نگفت[9] و وصیت کرد ابوبکر و عمر بر او نماز نخوانند.[10]
4. آیه خبر از رخت بر بستن شرک و بسط توحیدی میدهد: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً»، در حالی که در کتاب رقاق صحیح بخاری هفت روایت ذکر شده که همه دلالت بر ارتداد گروهی از مسلمانان بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ میکنند؛[11] و امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز آن زمان را چنین ترسیم میکند: «فان هذا الدّین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار، یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا». یعنی: «همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستی پرداخته، و دنیای خود را بهدست میآوردند.»[12]
5. فضل، به امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض میکند: «ناصبیها میپندارند این آیه[13] در مورد ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده است»، امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «خدا قلب ناصبیها را هدایت نمیکند (نکند)، در زمان یکی از آنها و در زمان امام علی ـ علیه السّلام ـ با وجود ارتداد مسلمانان و فتنههایی که در زمان آنها بر میخواست، و جنگهایی که بین آنها و کفار به وقوع میپیوست ]چگونه[ دینی که مورد رضایت خدا و پیامبرش میباشد در بین امّت پیاده شد؟، ترس از قلب امّت رفت و شک از سینه اش برخاست؟![14] بنابر آنچه گذشت این وعدة الهی که در آیة موردبحث مطرح شده در زمان خلفاء به طور کامل تحقق نیافته است، بلکه چنانکه مفسّران بزرگ شیعه معتقدند آیه در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد؛[15] چرا که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روایت شده که این آیه در مورد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد،[16] چنانکه حافظ قندوزی حنفی از امام سجّاد، امام باقر، و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ نقل میکند که فرمودهاند: «این آیه در مورد حضرت مهدی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است».[17] و در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت وقتی ظهور کند، زمین پر از جور و ستم را، پر از عدل و داد خواهد کرد؛ که آیت الله صافی در این ارتباط، 123 روایت را از کتب شیعه و سنّی نقل کرده است،[18] که به عنوان نمونه و رعایت اختصار، فقط سه روایت از سخن ابی داود ذکر میشود:
1. ابو سعید خدری میگوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «المهدی منّی اجلی الجبهه اقنی الانفة یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً». یعنی: «مهدی (عج) از من است، ]با[ پیشانی کشیده ]و[ بینی بر آمده، زمین را پر از عدل و داد میکند، همانگونه که پر از ظلم و ستم شده است.[19]
2. ابوطفیل از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل میکند: که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جوراً» یعنی: «اگر از روزگار جز یک روز هم باقی نماند حتماً خدا مردی از اهل بیت من بر میانگیزد که آنرا پر از عدل میکند چنانکه پر از ستم شده است.»[20]
3. زرّ از عبد الله و او از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل میکند که حضرت فرمود: «لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث ]الله[ فیه رجلا منی (من اهل بیتی) یواطعیء اسمه اسمی یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً»، «اگر از دنیا فقط یک روز هم باقی بماند خدا آن روز را طولانی میکند تا در آن بر انگیزد مردی از اهل بیت من که هم نام من است که زمین را پر از عدل و داد کند همچنان که پر از ظلم و ستم شده است (باشد) ».[21]
«والسّلام»
--------------------------------------------------------------------------------
1] . سورة نور، آیة 55.
[2] . آیت الله، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، (قم: هدف، چاپ اول، 1373)، ج 9، ص 432.
[3] . رک: محمود بن عمر، زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، (بیروت: دار الکتب العربی، بی نوبت چاپ، 1406 ه ق)، ج3، ص 252، عبد الله بن عمر، بیضاوی، تفسیر البیضاوی، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1410 ه ق)، ج 3، ص 208، محمد بن احمد، انصاری قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405 ه ق)، ج 12، ص 297، فخر رازی، التفسیر الکبیر، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بی تا)، ج 24، ص 25.
[4] . سید محمود، آلوسی بغدادی، روح المعانی، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1405 ه ق)، ج 18، ص 202.
[5] . مائده / 3.
[6] . ر ک: فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: دار العرفة، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 3-4، ص 246، علّامه سید محمّد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 5، ص 201- 193، عبید الله بن عبد الله، حاکم حمکانی حنفی، شواهد التنزیل، تحقیق محمد باقر محمودی (تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه ق)، ج 1، ص 201- 208، ح 210- 215.
[7] . رک: آیت الله، جعفر سبحانی، فروغ ولایت، (بی جا؛ صحیفه، چاپ اول، 1368)، ص 316- 325.
[8] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه به تحقیق محمد ابوالفضل، ابراهیم، (بی جا؛ دار الاحیاء کتب العربیه، چاپ دوم، 1386 ه ق)، ج 2، ص 56، ج 6، ص48
[9] . محمد بن اسمائیل، بخاری، صحیح البخاری، (بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 5، ص 177.
[10] . شرح نهج البلاغه، همان، ج 6، ص50.
[11] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 148- 152.
[12] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، (قم: پارسایان، چاپ دوم، 1379)، نامة 53، بند 70، ص 576.
[13] . نور / 55.
[14] . شیخ عبد علی بن جمعه، عروسی حویزی، نور الثقلین، (قم: اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1412 ه ق)،ج 3، ص 618- 619، ح 219.
[15] . رک: مجمع البیان، پیشین، ج 7- 8، ص 239- 240، المیزان، پیشین،ج 15، ص 156، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی نوبت چاپ، 1362).ج 14، ص 531، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، پیشین، ص 432.
[16] . مجمع البیان، پیشین، ج 7-8،ص 239، المیزان، پیشین، ج 15، ص 158.
[17] . سلیمان بن ابراهیم، قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ) کاظمیه: دار الکتاب العراقیه، قم: مکتبة المحمدی، بی نوبت چاپ، بیتا)، ص 426.
[18] . رک: آیت الله،لطف الله، صافی گلپایگانی، منتخب الاشرفی الامام الثانی عشر ـ علیه السّلام ـ، (تهران: مکتبة الصدر،بی نوبت چاپ،بی تا)، فصل 2، باب 25، ص 247 به بعد.
[19] . حافظ، ابو داود،سلیمان بن اشعث، سجستانی، سنن ابی داود، (بیروت: دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع، موسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول، 1409، ه ق)، ج 2،ص 509 ـ 510، ح 4285.
[20] . همان، ص 509، ح 4283.
[21] . همان، ح 4282.