پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی
پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

پایگاه اینترنتی قائم المنتظر (عج)

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی

تفسیر صحیح از سکوت امیرالمومنین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

یا علی مدد
   

امیرالمومنین علی علیه السلام به جهت انجام وظایفی که در جایگاه تصدی مقام امامت و در مسیر حفظ دین از جانب خدای متعال بر دوش داشتند. ((توضیح: ابن ابی الحدید مینویسد: روزی پیامبر خدا بر شانه علی علیه السلام زد و گریست و فرمود: برای کینه هایی میگریم که در دل قومی است و برای تو آشکار نمی کنند مگر پس از آن که مرا از دست بدهند. و نیز ابن عساکر می نویسد: پس از بیان این جمله علی علیه السلام پرسید: ای رسول خدا وظیفه من در آن هنگام چیست؟ پیامبر فرمود: صبر کن. امیرالمومنین فرمودند: اگر نتواستم صبر کنم چه میشود ؟

حضرت فرمود: به زحمت خواهی افتاد. (شرح نهج البلاغه ج4 ص 107 و تاریخ مدینه دمشق ج 2 ص 325 )) 

نوع و شیوه خاصی از برخورد با غصب خلافت و غاصبان آن را به ویژه پس از هجوم به بیت فاطمه سلام الله علیها در پیش گرفتند که اصطلاحا بدان سکوت گفته میشود.
سکوت نه به معنای واگذاری حق خویش به خلفا و گذشتن از آن و نه به معنای عدم طرح خلافت و صرفنظر نمودن از آن. بلکه تنها و تنها به معنای انصراف از قیام به سیف در مقابل غاصبین خلافت آن هم حدودا پس از بیست روز مقاومت سر سختانه در مقابل غصب خلافت و تلاش گسترده برای براندازی حکومت نامشروع ابوبکر می باشد.

((به هر سان امام علی علیه السلام برای بازگردانیدن خلافت به جایگاه راستینش بسیار کوشید اما کوتاهی مسلمانان سبب شد که حضرت نتواند به موفقیت دست یابد. اگر حضرت به مخالفت خود ادامه می داد نه تنها کنار زدن ابوبکر امکان نداشت بلکه جان خود را به خطر می انداخت)) (( نکته دیگری نیز وجود داشت و آن جو وحشتی بود که دستگاه حاکم بر جامعه اسلامی مسلط ساخته بود))


برای
مثال:


((در پی بیعت سقیفه نشینان با ابوبکر برخی به مخالفت برخاستند. با اشاره عمر-گروهی حباب بن منذر را به زیر لگد گرفتند و در دهانش خاک ریختند و بینی او را شکستند. سعد بن عباده را تا آستانه مرگ کتک زدند. هر کس فریادی بر می آورد دهانش را پر از خاک میکردند. در مسیر بازگشت مهاجران به سوی مسجد یاران عمر هر که را می یافتند پیش می کشیدند و دستش را به نشانه بیعت به دست ابوبکر می مالیدند و روانه اش میکردند. در آن معرکه- بادیه نشینان قبیله اسلم وارد مدینه شدند و چون سرکرده مهاجران از قبل به ایشان وعده داده بود که اگر ما را یاری کنید تا به اجبار با خلیفه جدید بیعت کنند. عمر بارها می گفت: زمانی به پیروزی اطمینان یافتم که اسلمیان وارد مدینه شدند. آنها با مهاجران پیوند داشتند  و جمعیت ایشان چنان انبوه بود که راه کوچه ها برای عبور تنگ آمد))

(( حقیقت آن است که کوشش های آمیخته با خشونت برخی صحابیان سالخورده و سرشناس برای عهده داری جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله گویای تصمیمی عمیق بر کنارگذاری خاندان پیامبر از حکومت بود و داماد پیامبر- علی بن ابیطالب علیه السلام از این حقیقت به خوبی آگاه بود و شاید همین امر وی را از دفاع جدی از حق خود بازداشت....زیرا ریاست خواهی مخالفان خود را در اوج می دید و کمترین دفاع- آنان را به رفتارهایی به مراتب پرخشونت و مخاطره انگیزتر وامی داشت)) 

بنابراین:
((حضرت با در نظر گرفت واقعیت های سیاسی موجود در جامعه مسلمین صبر پیشه کردن را جایز دانسته چرا که برای هر اقدامی نیاز به نیروهای کارآمد و معتقدی داشت که او در آن هنگام از آن بی بهره بود.)) ((مقصود ما از سکوت امام ترک مبارزه مسلحانه است و گرنه حضرت هرگز از ادعای خود که حکومت اسلامی حق قطعی وی بوده دست برنداشته و در تمام دوران حکومت خلفا و پس از آن نیز دائما به آن اشاره میکند.))

((شک نیست که اگر فرزند ابوطالب بیش از آن چه کرد- مردم را به دفاع از خویش فرا میخواند مخالفان وی در پایمال کردن حق او و خاندان نبوی بیشتر میکوشیدند))

در شرایطی که ترسیم گردید هرگونه جهاد مسلحانه جز کشته شدن امیر المومنین و پایمال شدن خون آن حضرت حاصلی در پی نداشت. بدیهی است که وقوع چنین حادثه ای بهترین فرصت برای تحقق آمال صحابیان سالخورده ! بود که که سالیان متمادی ریاکارانه و منافقانه گرد رسول خدا حلقه زده بودند. در پی شهادت فرزند ابوطالب که به شهادت رسیدن معدود یاران با وفای ایشان را نیز به همراه داشت- مهاجرین منافق که با نقابی از تقدس چهره واقعی خود را پنهان می داشتند. نه تنها قادر بودند تا با عوام فریبی- خون امام را پایمال کنند بلکه از آن پس به راحتی میتوانستند دین مبین اسلام را با سرعتی هر چه تمام تر طی نمایند. به گونه ای که پس از اندک زمانی هیچ اثری از تعالیم حقیقی اسلام باقی نمیماند. از سوی دیگر حزب بنی امیه به رهبری ابوسفیان با مشاهده جای خالی حامی اصلی دین اسلام علی علیه السلام و شیعیان با وفایش برای تصاحب دوباره قدرت آغازگر جنگی خانمان سوز میگردید و در نهایت پس از ارتداد و بت پرستی فرود می آورد. به عبارت دیگر با گذشت اندک زمانی از شهادت امیرالمومین علیه السلام دین اسلام به طور کامل محو و نابود میگردید.

لذا با یک نگاه واقع بینانه به شرایط حساس آن مقطع از تاریخ در خواهیم یافت که حفظ اسلام از خطر نابودی و ارتداد منوط به حفظ جان امیر المومنین علیه السلام گردیده بود.

دلیل پرهیز امام از جهاد شهادت طلبانه سر حمایتها و دفاع خون بار حضرت زهرا سلام الله علیها از جان امیرالمومنین و نیز پیشتازی حضرت زهرا سلام الله علیها در عرصه مبارزه با طاغوت حاکم را در همین نکته میتوان جستجو کرد. 

امیر المومنین علی علیه السلام تا چه اندازه قائل به حفظ سکوت بودند ؟


باید توجه داشت که سکوت امام علیه السلام (به همان معنای صحیحی که ارائه شد) نیز سقف معینی داشت که خلفا نیز از آن به خوبی مطلع بوده و می دانستند که اگر فراتر از آن میزان حرکت کنند. آن حضرت دست به شمشیر خواهند برد. اسناد تاریخی نشان میدهد:

روزی عمر بن خطاب در میان جمع چنین گفت: اگر شما رابه سوی آنچه آن را انکار میکنید (دوره جاهلیت و بت پرستی) بازگشت دهیم - چه خواهید کرد ؟

راوی میگوید: همگان ساکت بودند و خلیفه این جمله را تا سه بار تکرار کرد. در این شرائط حضرت علی علیه السلام به پا خاست و فرمود : ای عمر ! در این صورت تو را توبه میدهیم و اگر توبه کردی- از تو قبول میکنیم.

خلیفه گفت : و چنانچه توبه نکردم؟!!

امام علیه السلام فرمودند: در این صورت گردنت را خواهم زد.

(نجم الدین عسکری: علی و الخلفا ص 120-به نقل از مناقب خوارزمی ص 59)


امیرالمومنین علی علیه
السلام و اعلان عدم مشروعیت خلافت


حضرت علی علیه السلام به قطع با خلافت نا مشروع خلفا مخالف بودند. و مخالفت خود بارها و بارها بیان کرده اند:

((با همه احتیاطی که امام داشت در زمان شورای خلافت حاضر به پذیرفتن شرط عبدالرحمن بن عوف برای قبول خلافت نشد....این رد آشکار از امام نسبت به روش و سیره شیخین (ابوبکر و عمر) بود.)) این مطلب آشکارا نشان میدهد که حضرت یقینا با سیره دو خلیفه مخالف بودند.

همچنین پس از واقعه قتل عثمان و بیعت عمومی با حضرت علی علیه السلام شاهد آن هستیم که:

((یک نفر نیز اصرار داشت تا علاوه بر کتاب خدا و سنت رسول صلی الله علیه و آله سیره شیخین را جزو شروط بیعت آورد- اما امام نپذیرفت و فرمود: حتی اگر ابوبکر و عمر به چیزی جز کتاب خدا و سنت رسول عمل نکنند- بر حق نیستند. ))

(تاریخ طبری ج 5 ص 76)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد